-
خوشا رشت و گرگان و گرگان و گرگان و ...
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 01:05
امروز بعد از مدتها گرگان گردی کوتاهی داشتیم...دلم می خواد از اون راننده تاکسی که مسیر کوتاهیو باهاش بودیم و یادمون آورد آدم های خوب توی شهر زیادن تشکر کنم...کلا انرژی گرفتیم...تا وقتی رسیدیم خونه همه آدما یه جور دیگه بودن...هوا عالی بود...و من باید باز دل بکنم... ...من دلم می خواست گرگانم برف بباره... یه استاد داشتیم...
-
پل آرزوها
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 00:12
سلام امروز، کلاسمون بیمارستان دزیانی تشکیل می شد. برای برگشتن از بیمارستان ، به جای اینکه از مسیر عادی و سرراستِ شهرداری – کاخ برگردم، تصمیم گرفتم از ملاقاتی برم، پیاده. فقط به خاطر یه حس نوستالزیک. بچه که بودم یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم این بود که از روی پلِ میدون ملاقاتی رد شم! همیشه تو رویاهام خودمو تو حالی...
-
حس تعلق شهروندی:شهروند باشیم نه شهرنشین
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 23:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چند نکته قبل از خوندن:جاهایی که بلد( bold ) شدن،نوشته های خودمن،جاهایی که نشدن یعنی از منابع دیگه دریافت شدن،و اینکه نظرای من به طور علمی ثابت نشدن! :دی ،پس میتونید انتقادات خودتونو مطرح کنید.و در آخر:من به این نتیجه رسیدم که نمیتونم مثل خیلی از دوستان برای مدت طولانی (حتی...
-
دکتر سعید
جمعه 5 آذرماه سال 1389 23:25
ترم اول بودیم...۴ سال پیش... کلاس بزرگ بود و شلوغ...استاد فوق مسن بود...چشاش هم ضعیف...اونقدر که با عینک هم به سختی میدید...بچه ها از این موقعیت تا میتونستن سوءاستفاده میکردن ...اول کلاس کیف و کتاباشونو میذاشتن ...آخر کلاس موقع حضور غیاب برمیگشتن... همیشه خیلی ها غیبت میکردن و استاد هم براش مهم نبود... ...اولین بار...
-
:)
جمعه 5 آذرماه سال 1389 01:16
سلام دارم سعی می کنم برگردم به فضای وبلاگ های گرگان...به زودی... هر وقت به این فکر میکنم که وبلاگ گرگان آپ نشده حس می کنم دارم در حق گرگان کوتاهی می کنم...می خونمتون...فعلا!
-
شبی با موسیقی
جمعه 2 مهرماه سال 1389 01:10
سلام...با دیدن اون جمعیت به راحتی میشد فهمید که گرگان پتانسیل برگزاری چنین مراسم هایی رو داره!...و بیراه نیومده بود " ارکستر سمفونیک تهران "... جدا از لذت شنیدن موسیقی و دیدن هنرمندان بزرگ به نظرم وقتشه مسئولین محترم کم کم به فکر تاسیس یک تالار بزرگ مخصوص چنین مراسم هایی باشند...نمایشگاه بین المللی بزرگ بود...
-
روزی برای گرگان...روزی برای گرگاندوستان!
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 01:27
گوشه ای از جذابیت امروز برای من دیدن دوستی بود که تا کنون ندیده بودمش و تا امروز مجازی بود!...اصلا سخت نبود شناختن مامان سپهر!... ما زود تر از بقیه آمده بودیم یا مراسم دیر شروع شد را نمیدانم...اما بیشتر از بقیه منتظر شروع مراسم بودیم!... مدرسه عمادیه را تا کنون ندیده بودم...درختهای نارنج که در تمام خانه های قدیمی...
-
۲۰ شهریور چه روزیست؟؟؟؟
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 23:15
توی تبلیغات تلویزیون... همش میپرسه:آیا میدانید 20 شهریور چه روزیست؟ ... دوس دارم یکی از گزینه هاش "روز گرگان" باشه!!!!!
-
بوی خداحافظی میاد!
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 16:31
بارون که میاد فک میکنم بیشتر دلم براش تنگ میشه !...برای شهرم ... همیشه دوس داشتم صبح برم و صبح برگردم...همیشه شب رفتم وشب اومدم... همیشه دوس دارم چنارای سبز ورودی گرگانو تو روز ببینم...چنارای بی برگشو تو شب بیشتر دیدم... زندگی همیشه اون طور که ما میخوایم پیش نمیره...در هر صورت روز گرگانو هستم!...فک میکنم که...
-
گرگانی باشی و ... +زهره نوشت
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 21:38
گرگانی باشی و از جگرکی های بعد افطار و شلوغیشان و فضای پر از دود (و البته بوی کباب) خیابان ها خبر نداشته باشی؟!!!!(خودم که دارم مینویسم هر چند علاقه ای به گوشت قرمز ندارم دهنم آب افتاد...)... گرگانی باشی و از بازی فوتبال پسرها بعد از افطار چیزی ندانی؟ گرگانی باشی و نبینی پسرها برای تصاحب زمین های بازی محدود شهرمان...
-
سطل زباله مکانیزه یا هدف ثابت...
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 17:40
از این صحنه ها زیاد میبینیم توی شهرمون...از کوچه پس کوچه ها گرفته تا خیابونای اصلی... ---- روزی که دیدم از این سطل زباله های مکانیزه توی شهر میذارن...با خودم گفتم دیگه آشغالا توی سطح شهر ، دور درختا ،تیربرق ها و یا هر چیز دیگه قرار نیست جمع بشه!... ...بعد یه مدت ...یه سطل زباله بود که تا شعاع چند متریش نمیشد نفس...
-
اینترنت بی سیم برای شهروندان...
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 15:55
...تا اونجایی که من میدونستمم بیرجند ادعایی برای الکترونیکی شدن و از این جور چیزایی که گرگان قراره بشه نداشت(هر چند الان یه پیشرو محسوب میشه در این زمینه)...از دوستم که بیرجندیه شنیدم توی پارک یا پارکاشون از wireless یا اینترنت بی سیم میتونن استفاده کنن... ...من...ابتدا در دل آرزو کردم که ما هم در شهرمان از این جور...
-
زیباسازی،فضاسازی...
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 14:54
با نشون دادن این عکسا اصلا قصد غرغر کردن ندارم که مثلا:این چه وضع زندگی شهریه!؟؟ نه اصلا!! ما از این منظره های زشت ،کم تو شهرمون نداریم...از محله های پائین شهر بگیرید تا خود جاده نهار خوران...منظره های زشت به کنار متاسفانه این زمین های رها به دلیل فرهنگ بد شهروندان محترم(که ترجیح میدم در این زمینه بهشون بگم شهرنشین ،...
-
عجب سایتی داره این شهرداری گرگان؟؟؟؟!!!!
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 01:05
دارم برای یه مطلبی که قراره منتشر کنم یه کم توی سایت های شهرداری های مختلف دور میزنم...سایت شهرداری گرگان عجب سایتیه!!!! دنبال یه سری قوانینم...میرم قسمت قوانین و مقررات شهرداری ها...نوشته:قانونی وجود ندارد... شما اجازه دارید از تعجب شاخ دربیارید...اما اول بقیه شو بشنوید...در قسمت ضوابط شهرسازی و ساختمانی...شما وارد...
-
از شهر ها و استان های دیگر...
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 11:09
سلامی دوباره...برای شروع قصد دارم لیستی از سایت ها و وبلاگ های شهر ها و استان های دیگر را در اختیار شما عزیزان قرار دهم...دیدن این سایت ها علاوه بر اینکه کاملا بی ضرر است،صد البته مفید هم هست...این لیست در قسمت لینکهای روزانه قرار میگیرد... همونطور که میبینید خیلی از این وبلاگ ها هنوز تو مراحل اولیه اند ...به همتون...
-
سلام...
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 23:15
مکان...میدون تالار...ساعت...۱۰/۳۰ شب...توی ماشین نشستم و منتظر کسی هستم...فکر میکنم...کاش به جای اون بیلبورد گردون فخرالدین میچرخید!!!! از مجسمه چه توقعاتی دارما!!! به تالار نگاه میکنم...مدت انتظارم اونقدر طولانی هست که همه رنگاشو ببینم...منتظر رنگ نارنجیش میمونم...نارنجی هم میشه... باز فکر میکنم...کاش تالار یه کم...